ستون

نماز ستون دین است

ستون

نماز ستون دین است

ستون
بسم الله الرحمن الرحیم
هدف این وبلاگ پرداختن به جزئیاتی از نماز به صورت های مختلف هست که در محافل دیگه کمتر به اونا پرداخته شده است.
ان شاءالله.


برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب

آخرین نظرات
چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۵۶ ق.ظ

چهل داستان در مورد نماز

 اگه تا حالا نماز نخوندی یا نمازاتو بی حس و حال و شُل و ول میخونی داستانهای زیر رو بخون:


1- اهتمام على علیه السّلام به نمازاول وقت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 هنگامى که على علیه السّلام در جنگ صفّین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف کارزار، مراقب حرکت و وضعیّت خورشید بود (تا ببیند چه وقت به وسط آاسمان مى رسد تا نماز ظهر را بخواند).

ابن عبّاس عرض کرد: ((یا امیرالمؤ منین


 اگه تا حالا نماز نخوندی یا نمازاتو بی حس و حال و شُل و ول میخونی داستانهای زیر رو بخون:


1- اهتمام على علیه السّلام به نمازاول وقت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 هنگامى که على علیه السّلام در جنگ صفّین سرگرم نبرد بود، در میان هر دو صف کارزار، مراقب حرکت و وضعیّت خورشید بود (تا ببیند چه وقت به وسط آاسمان مى رسد تا نماز ظهر را بخواند).

ابن عبّاس عرض کرد: ((یا امیرالمؤ منین ، این چه کارى است که مى کنید ؟))

حضرت فرمود: ((منتظر زوال هستم تا نماز بخوانیم .))

ابن عبّاس گفت : ((آیا حالا وقت نماز است با وجود اینکه سرگرم پیکار هستیم ؟))

على (ع ) فرمود: ((جنگ ما با ایشان بر سر چیست ؟ تنها به خاطر نماز است که با آنها نبرد مى کنیم .))(1)

 

2- بوستان ابوطلحه ، صدقه اى به خاطر حواس پرتى

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

مى گویند ابى طلحه در بوستان خود نماز مى گزارد، در اثناى نماز نظرش ‍ به مرغى افتاد که در لابلاى شاخه هاى درختى گیر کرده بود و راه نجاتى مى جست . وى به آن مرغ چنان سرگرم شده بود که ندانست چند رکعت نماز به جاى آورده است . پس ، خدمت رسول اکرم (ص ) آمد و حال خود را بیان داشت و عرض کرد: ((بوستانم را صدقه قرار دادم ، در هر راهى که صلاح مى دانید مصرف کنید.)) (2)

ببینید چگونه مجاهده با نفس و مخالفت با شیطان موجب مى شود بوستانى که مرغ درخت آن صاحبش را در نماز مشغول داشته است ، ترک گفته شود.

 

3- امام خمینى و اهمّیت نماز

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

از قول فرزند امام نقل شده است :

((روز اولى که شاه رفت ، ما در نوفل لوشاتو بودیم .

نزدیک به سیصد الى چهارصد خبرنگار اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختى گذاشتند و امام روى آن ایستادند.تمام دوربینها کار مى کرد. قرار بود هر چند نفر خبرنگار یک سؤ ال بکنند. دو سه سؤ ال از امام شد که صداى اذان ظهر شنیده شد. بلافاصله امام محل را ترک کردند و فرمودند: وقت فضیلت نماز ظهر مى گذرد. تمام حاضرین از این که امام صحنه را ترک کردند، متعجّب شدند. کسى از امام خواهش کرد چند دقیقه اى صبر کنید تا حداقل چهار پنج سؤ ال دیگر بشود. امام با عصبانیّت فرمودند: به هیچ وجه نمى شود. و رفتند.))(3)

 

4- ملا محمد تقى برغانى قزوینى ، شهید محراب

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

مرحوم ملا محمّد تقى برغانى از روحانیانى بود که در محراب عبادت به هنگام سحر در حالى که مشغول خواندن مناجات ((خمس عشرة )) در سجده بود به دست فرقه بابیه به شهادت رسید. در احوال او مى نویسند:

((عبادت آن جناب (قدس سره ) چنان بود که همیشه از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود مى رفت و به مناجات ادعیه و تضرع و زارى و تهجد اشتغال داشت و مناجات خمس عشرة را از حفظ مى خواند بر این روش و شیوه پسندیده استمرار داشت تا اینکه در یکى از آن شب ها شربت شهادت نوشید. مکرّر در فصل زمستان دیده مى شد که در پشت بام مسجد خود در حالى که برف به شدّت مى بارید، در نیمه شب پوستین بر دوش و عمّامه بر سر داشت و مشغول تضرع و مناجات بود و در حالت ایستاده ، دستها را به سوى آسمان بلند مى کرد تا برف سراسر قامت مبارکش را از سر تا نوک پا سفیدپوش مى کرد.)) (4)

 

5- امام رضا (ع ) و نماز اول وقت به جماعت

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

ابراهیم بن موسى از القزّاز مى گوید: امام رضا علیه السّلام به عنوان استقبال از بعضى از طالبان خارج شد (در حالى که من با عده اى از یاران با آن حضرت همراه بودیم ). وقت نماز فرا رسید. قصرى در آن حوالى بود. امام (ع ) با یاران به سوى آن رفتند و در کنار سنگ بزرگى ایستادند و سپس امام به من فرمودند: ((اذان بگو.))

عرض کردم : ((منتظر رسیدن و ملحق شدن بعضى از یاران هستیم که بیایند.))

حضرت فرمود: ((خدا تو را بیامرزد، نماز را از اول وقت بدون عذر به تاءخیر نیانداز. بر تو باد خواندن نماز در اول وقت .))

راوى گفت : پس اذان گفتم و نماز خواندیم .(5)

خواننده محترم ، نمازى که امام رضا (ع ) به پا داشت ، نماز جماعت بود که هر چه جمعیت بیشتر باشد ثواب نماز جماعت بیشتر است ، ولى توجه نمودید که امام (ع ) اجازه نفرمود نماز اول وقت ، به خاطر رسیدن و ملحق شدن بقیه یاران به تاءخیر بیفتد، بلکه تاءکید کرد که نماز اول وقت خوانده شود و تاءخیر را صلاح ندانست . اینکه امام رضا (ع ) فرمود: ((اى موسى ، بر تو باد که همیشه نماز را در اول وقت بپا دارى )) خطاب به فرد فرد ماست و اختصاص به آن شخص ندارد.

 

6- نماز موجب فرو ریختن گناهان مى شود

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

ابن عبّاس گوید: من و سلمان در زیر درختى نشسته بودیم . سلمان شاخه درختى را که برگهایش خشک شده بود، جنباند و در نتیجه آن همه برگها به زمین ریخت . جناب سلمان فرمود: ((اى ابوعثمان ، از من نمى پرسى که چرا چنین کردم ؟))

گفتم : ((سبب این کار چه بود؟))

فرمود: ((با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در زیر این درخت نشسته بودیم ، آن حضرت چنین کرد که من کردم و سپس به من فرمود: اى سلمان ، از من نمى پرسى که چرا چنین کردم ؟ من عرض کردم : یا رسول اللّه ، سبب چه بود؟ حضرت فرمود: مؤ من چون وضو بگیرد بر آن وجهى که دستور آمده بود، و بعد از آن نمازهاى پنجگانه شبانه روز را بجاى آورد، گناهان او بریزد بسان این برگها که از این درخت فرو ریخت .))

آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:

((و اقم الصلوة طرفى النّهار و زلفا من اللّیل ... .(6)

و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هایى از شب ...))(7)

 

7- نماز چیست ؟

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

روزى حضرت امیرالمؤ منین (ع ) در مسجد کوفه جوانى را مشغول نماز خواندن دید. جوان با حضور قلب و توجه تام نسبت به آداب نماز، نماز مى خواند. حضرت به او فرمود: ((اى جوان ، تاءویل نماز چیست ؟))

جوان عرض کرد: ((آیا نماز را جز عبودیت ، تاءویلى است ؟! که بدون آن ، ناقص و ناپسند است . تاءویل حقیقت نماز، عبارت است از: قربت ، خلوص ، حضور قلب و توجّه ، معرفت خدا و محبّت اهل بیت علیهم السّلام ، که بدون آن هیچ عملى صحیح نخواهد بود، اگر چه در همه دهر صائم و روزه دار باشد و در بین صفا و مروه به عبادت قیام کند.)) (8)

آرى ، روح نماز همانا قربت و خلوص ، توجّه و حضور قلب ، و معرفت و محبّت اهل بیت علیهم صلوة المصلّین است .

 

8- بستن طناب تا در مسجد و حضور در صف نماز جماعت

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

مرد نابینایى به محضر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شرف یاب شد و عرض کرد: ((یا رسول اللّه ، چشمانم دید ندارد و چه بسا پیش آمده که اذان مسجد را مى شنوم ولى کسى پیدا نمى شود که دستم را بگیرد و براى اقامه نماز جماعت در کنار شما مرا به مسجد بیاورد.))

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم به او فرمود: ((طنابى به در منزلت ببند و آن را به در مسجد وصل کن و با کمک آن خود را به مسجد برسان و در نماز جماعت شرکت کن .)) (9)

 

9- امام سجّاد (ع ) و نماز اعرابى

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

عربى وارد مسجد پیامبر صلّى اللّه علیه وآله و سلّم شد، با عجله تمام دو رکعت نماز گذاشت ، در هیچ رکنى شرایط و آداب مربوطه نکرد و در قرائت و حفظ مخارج و الفاظ و حروف و کلمات هیچ گونه دقّتى به عمل نیاورد. به عبارت دیگر، نماز را با طماءنینه و سکون ، و وقار و خضوع و خشوع به جا نیاورد. آنگاه براى دریافت مزد نمازى که خوانده بود دستهایش را به آسمان برداشت و گفت : ((خدایا، اعلى علّیین ، بهشت را روزى من کن و قصرى زرّین و چهار حوریه به من عطا فرما.))

از قضا امام سجّاد (ع ) در آنجا حضور داشت و نماز خواندن شتابزده و در خواست اعرابى را از خداوند شنید، پس خطاب به او فرمود: ((اى برادر عرب ، کابین و ازدواج بزرگى طلب مى کنى )).

یعنى نمازى که تو با این وصف گزارده اى ، شایستگى درخواست بهترین نعمتها و عالى ترین مکانها را از درگاه بارى تعالى ندارد.(10)

 

10- مستخفین به نماز

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

ابوبصیر یار با وفاى حضرت امام جعفر صادق (ع ) مى گوید: در زمان شهادت حضرت صادق (ع ) در مدینه منوّره حضور نداشتم . پس از مراجعت از سفر، به عنوان تغزیت و تسلیت به محضر ((امّ حمیده )) همسر آن حضرت رفتم . امّ حمیده وقتى مرا دید، به شدت گریست و فرمود: ((اى ابا محمّد،(11) کاش در هنگام رحلت آن جناب حاضر بودى و مى دیدى که آن حضرت یکى از دو چشمان مبارکش را بست و سپس فرمود: خویشان و اقوام و هر کس را که به من لطف و محبتى دارد خبر کنید تا بیایند. وقتى همه به حضور آن جناب رسیدند و در دور بسترش گرد آمدند، فرمود: هرگز شفاعت ما به کسى که نمازش را سبک بشمارد و استخفاف به نماز داشته باشد، نمى رسد.))(12)

بزرگترین آرزوى ما در آخرت ، شفاعت پیامبر و آل گرامى اش - علیهم صلوة المصلّین - است . بنابراین ، نباید به نمازمان با بى توجهى برخورد کنیم و براى آن اهمیتى قائل نباشیم ، چرا که در این صورت از نعمت بزرگ شفاعت محروم مى شویم .

 

11- نماز استسقاى مرحوم آیة اللّه خوانسارى

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

در سال 1363 هجرى قمرى رحمت حقتعالى از شهر قم و حومه آن قطع شده و از آغاز بهار تا اوایل خرداد حتى قطره اى باران از آسمان نازل نشده بود. دشت و هامون خشک و مزارع در اثر بى آبى پژمرده شده بود و آخرین مراحل حیات خود را طى مى کرد. ابرهاى اندوه و وحشت بر سراسر منطقه سایه افکنده بود و خرمن امید مردم را بر باد مى داد. در چنین موقعیت خطرناک و ساعات وحشتناکى که امید افراد رفته رفته به ناامیدى مبدّل مى شد و بیم قحطى و غلا این سامان را تهدید مى کرد، نسیم صبح رحمت وزیدن گرفت : یگانه مرد ایمان و خداپرستى که در کانون معرفت ، اسرار حقیقت آموخته بود و آن گوهر گرانبهایى که در گنجینه تقوا و فضیلت براى چنین موقعى اندوخته شده بود، با عزمى متین و ایمانى راسخ دامان همّت به کمر زد و تصمیم گرفت به وسیله نماز استسقاء و دعا، از منبع رحمت الهیّه طلب باران نماید و روى عجز و نیاز به درگاه خداوند رحیم بى نیاز آورد. پس ، اراده خود را به عموم طبقات اعلام کرد و در روز جمعه یک ساعت بعد از طلوع آفتاب عازم گردید تا با رعایت دستور مقدس اسلام مشغول نماز شود.

مردمى که بر اثر سستى ایمان به خداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونى خود، از راه خیرخواهى ، به حضرتش معروض داشتند: ((ممکن است این نماز، بى اثر بماند و به مقام شامخ شما لطمه بخورد.))

ولى آن رادمرد، با حسن ظنّى که به خداى خود داشت و جز خداى خود هیچ کس را نمى دید و جز سخن حق سخنى نمى شنید، بدین سخنان وقعى نگذارد و فرمود: ((من به دستورى که از شارع اسلام رسیده است عمل مى کنم و وظیفه خود را انجام مى دهم و بیمى از گفته این و آن ندارم . آنچه صلاح باشد، واقع خواهد شد.))

آنگاه طبق مقررّات دینیّه خود با جمعى از مردان با ایمان و با داشتن روزه ، چنانکه دستور رسیده است ، رداى مبارک را از راست به چپ و برعکس ‍ انداخت و با پاى برهنه ، مانند عموى بزرگوارش حضرت ثامن الائمّه علىّ بن موسى الرّضا علیه السّلام که در ((مرو)) خراسان براى استسقاء به بیابان رفت ، استغفار کنان رهسپار سمت خارج ((خاک فرج )) (13) گردید و به امید فتح و فرج رو به بیابان نهاد.

این حادثه مصادف با زمانى بود که متّفقین ایران را اشغال کرده و واحدهایى از سربازان انگلیسى و امریکایى در حدود ((خاک فرج )) استقرار یافته بودند. در این میان چند نفر از دشمنان قرآن از فرقه ضالّه و مضلّه بهائیّه ، به آنها خبر داده بودند که عده زیادى از اهالى در نظر دارند به این محدوده بیایند و چاه آبى را که مورد استفاده شماست پر کنند و بعد براى نابود کردنتان به شما حلمه بیاروند.

نیروهاى متّفقین که این خبر را شنیدند، چون از جریانات و قضایا هیچ اطّلاعى نداشتند و از طرفى هم هیاهوى مردم این گفته ها را تاءیید مى کرد، کاملا براى دفاع آماده شدند و حتى تیربارها را به سوى جمعیت قرار دادند تا هنگام حمله مردم از خود دفاع کنند.

مرحوم آیة اللّه فقید که تنها متوجه خدا بود و هدفى خاص داشت ، با نهایت رشادت و متانت به راه خود ادامه داد و با حضور و متجاوز از بیست هزار تن از همراهان ، در حال تضرع و خشوع به ذات مقدس ‍ ربوبى ، نماز استسقاء را بجاى آورد و آن را با خطبه و دعا پایان مى داد.

دلها پرتپش و رنگ از رخ افراد پریده بود. هر کس با خود زمزمه مى کرد که آیا دعا به هدف اجابت خواهد رسید یا خیر؟ متخصّصان اروپایى که در لشکر متّفقین بودند، اوضاع جوّى را به دقّت مورد بررسى قرار داده و اظهار داشتند که علائمى از نزول باران به چشم نمى خورد.

روز دیگر، باز مرحوم آیة اللّه فقید - اعلى اللّه مقامه الشّریف - با جمعى از خوّاص اهل علم با خضوع و خشوع بیشترى به خارج محدوده رفتند و به حکم ((من لجّ بابا ولجّ)) بر اصرار و استغاثه افزودند و با چشم گریان و دل بریان چنین با خداى تو راز و نیاز کردند: ((خدایا، اگر بندگان تو مخالفت و معصیت تو را مى کنند، تو آنان را به غضب خود و قطع رحمتت ، مؤ اخذه مفرما و بر آنان رحم کن ، که تو ارحم الرّاحمینى .))

آنگاه از قبیل ادعیه ماءثوره و غیر ماءثوره خواندند و به سجده افتادند و با تضرع و زارى تقاضاى نزول رحمت کردند.

ناگهان آثار رحمت حقتعالى در آسمان ظاهر گردید و ابرهاى متراکم ، آسمان قم را پوشانید. مردم به سوى خانه ها روانه شدند، ولى هنوز به مقصد نرسیده بودند که باران سیل آسیایى شروع به بارید کرد و شهر و حومه را سیراب ساخت ، بطوریکه سیل در رودخانه قم به راه افتاد. روح تازه اى در سراسر باغات و مزارع و بیابانهاى سوزان دمیده شد و زمین که بر اثر بى آبى خشک و تفته شده بود، خلد برین گردید.

ظهور این کرامت بزرگ و دعاى سریع الاجابه ، در جهان اثر عجیبى بخشید، بطوریکه ژنرالها و فرماندهان لشکر متّفقین نیز تسلیم مقامات دینى شدند و از آن بزرگوار خواستند براى رفع غائله جنک جهانى دعا فرمایند و مقامات رسمى لندن و واشنگتن وقوع این حادثه شگفت انگیز را از طریق رادیو، در تمام دنیا پخش کردند. در نتیجه ، حقّانیت دین مبین اسلام و ارزش حوزه علمیّه قم عملا بر جهانیان آشکار گشت و بر آن مردم عادى و عناصر ناپاکى که به دیانت اسلام و حوزه علمیّه قم به نظر منفى و حقارت میگریستند، ثابت شد که مردان پاک و بافضیلتى در عالم هستند که بى واسطه با عالم غیب پیوستگى پیدا مى کنند و مى توانند با نیروى ایمان جهانى را تکان دهند و طبیعت را با اذن خداوند در زیر فرمان آورند. (14)

 

12- نماز قیس بن سعد بن عباده

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

جناب قیس ، از صحابه بزرگ و از اشراف عرب به حساب مى آمد. وى از رؤ سا، سیاستمداران ، جنگ آوران ، سخاوتمندان ، سخنرانیها، زاهدان و دانشمندان شمرده مى شد و از پایه هاى اصلى دین و استوانه مذهب بود. بعلاوه ، قیس رئیس طایفه ((خزرج )) و از خاندانهاى بزرگ این طایفه بود. خاندان او، هم در دوران جاهیلیت و هم در زمان اسلام داراى مجد و عظمت بودند.

قیس در مرتبه خوف از خداوند و شدّت بندگى و اطاعت نسبت به ذات پروردگار به جایى رسیده بود که روزى به هنگام نماز، در سجده گاهش ‍ مارى نمایان شد، ولى او بى آنکه به این خطر توجهى داشته باشد یا ترسى به خود راه دهد، براى سجده خم شد و طورى فرود آمد که در پهلوى مار به سجده رفت . در این هنگام ، مار به دور گردن قیس پیچید. ولى او از نماز خود کوتاهى نکرد و چیزى از آن نکاست ، تا آنکه از نماز فارغ شد و مار را با دست خود از گردن جدا ساخت و به طرفى افکند. (15)

 

13- پیدا کردن گمشده به هنگام نماز

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

الوالعبّاس جوالقى روزى جوالى به کسى داد و فراموش کرد به چه کسى داده است . هر چه اندیشید، یادش نیامد. روزى به نماز ایستاده بود، یادش ‍ آمد که جوال خود را به چه کسى داده است . به دکان رفت و به شاگرد خود گفت : ((یادم آمد که جوال را به چه کسى داده ام .))

شاگردش گفت : ((چگونه یادت آمد؟))

الوالعباس گفت : ((در نماز یادم آمد.))

شاگرد گفت : ((اى استاد، به نماز خواندن مشغول بودى یا به جوال جستن ؟))

الوالعبّاس متوجّه کار بدش شد و دکان را رها کرد و به طلب علم پرداخت و چندان علم بیاموخت تا مفسّر قرآن شد. (16)

هنگام نماز، حواس نمازگزار باید از تشتّت و پراکندگى بدور باشد و در یک چیز خلاصه گردد. آرى باید قلب متوجه یک چیز باشد و آن فقط خداست و بس ، که اگر از خدا غافل گردد ناچار خشوع و حضور قلب در غیر خدا خلاصه مى شود.

 

14- امیدوار کننده ترین آیات قرآن

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

ابو حمزه ثمالى از یکى از امامین همامین ، امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عیهما السّلام ، روایت کرده است که : امیرالمؤ منین علیه السّلام روزى خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامیک از آیات کلام اللّه مجید نزد شما امیدوار کننده ترین آیات است ؟

بعضى گفتند آیه :

((ان اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء..)).(17)

همانا خداوند مشرک را نمى آمرزد و مى آمرزد پایین تر از شرک را براى کسى که بخواهد...

حضرت فرمود: نیکو آیه اى است ، اما امیدوار کننده ترین آیات براى غفران و آمرزش معاصى نیست .

عده اى دیگر گفتند آیه :

((و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفر اللّه یجداللّه غفورا رحیما)).(18)

و کسى که به کارى زشت بپردازد یا ستم بر خویشتن کند و سپس از خدا آمرزش خواهد، بیابد خداوند را آمرزنده مهربان .

حضرت فرمود: نیکو آیه اى است ، امّا آیه مورد نظر نیست . بعضى دیگر گفتند آیه

((قل یا عبادى الّذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة اللّه انّ اللّه یغفر الذنوب جمیعا...))(19)

بگو اى بندگانم که با گناه به نفس خود اسراف مى ورزید. از رحمت خدا ماءیوس نباشید، چون خداوند جمیع گناهان را مى آمرزد....

حضرت فرمود: نیکو آیه اى است ، امّا آیه مورد نظر نیست .

بعضى دیگر گفتند آیه :

والّذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذکرو اللّه فاستغفروالذنوبهم ...(20)

تقواپیشگان آنهایند که هر گاه کار ناشایستى از ایشان سر زند یا ظلمى به خویش کنند، خدا را به یاد آورند و از گناه خود استغفار نمایند...

حضرت فرمود: نیکو آیه اى است ، اما آیه مورد نظر نیست . آیا آیه دیگرى نمى دانید که به نظر شما امیدوار کننده ترین آیات قرآن باشد؟

اصحاب عرض کردند: نه امیرالمؤ منین ، به خدا سوگند چیزى در نزد ما نیست که بخوانیم .

امام فرمود: از حبیبم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: امیدوار کننده ترین آیه در قرآن این آیه شریفه است :

و اقم الصّلواة طرفى النّهار و زلفا من اللّیل ...(21)

و بپاى دار نماز را هر دو سر روز و پاره هایى از شب ...

سپس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: ((یا على ، به خدایى که مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید، اگر یکى از شما به وضو قیام کند، گناهان و معاصى او از اعضاى بدنش فرو مى ریزد تا وقتى که با صورت و قلب خود متوجّه قبله شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنکه جمیع گناهان او بریزد و هیچ گناهى بر صحیفه عملش باقى نماند همچون روزى که از مادر متولد شده باشد و هرگاه ما بین دو نماز گناهى از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزیده شود و از گناهان پاک گردد.))

آنگاه پیامبر نمازهاى پنجگانه را که موجب آمرزش هستند، شماره کرد و فرمود: ((یا على ، بدان که منزلت نمازهاى پنجگانه براى امّت من مانند نهرى است که بر در خانه یکى از شما باشد. اگر شخصى بدنش چرکین باشد و هر روز پنج بار در آن نهر شستشو کند آیا چیزى از آن چرکها باقى خواهد ماند؟ سوگند به خدا، نمازهاى پنجگانه براى امّتم چنین است که تمام گناهانشان را پاک مى کند و تیرگى قلبشان را مى برد.))(22)

 

15- پاداش نماز اول وقت

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

حضرت عبدالعظیم حسنى از امام یازدهم حضرت حسن عسکرى علیه السّلام روایت کرده است که حضرت فرمود: ((موسى بن عمران با خداوند سخن گفت و عرض کرد: بار خدایا، جزاى کسى که نمازش را در اول وقت مى خواند چیست ؟ خداوند فرمود: خواسته هایش را بر مى آورم و بهشتم را به او مباح مى گردانم .)) (23)

آرى ، چون نمازگزار محبوب ترین کارهاى خود را نادیده مى گیرد و فریضه الهى را بر همه منافع خود مقدّم مى دارد، خداوند نیز محبوب ترین و بهترین جایگاه را که بهشت است ، براى او مباح و حلال مى گرداند و او را به بهترین نعمتهاى بهشت خویش متنعّم مى سازد.

 

16- نماز را بر امتحان ترجیح داد

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

آقا سیّد محسن جبل عاملى از علماى بزرگ شیعه و نواده برادر مرحوم آقا سیّد جواد صاحب مفتاح الکرامه است . ایشان در دمشق مدرسه اى تاءسیس کرده اند که دانش آموزان شیعه در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل مى کنند. حاج سیّد احمد مصطفوى که یک از تجّار قم است گفت من از خود سیّد محسن امین شنیدم که مى گفت یکى از تربیت یافتگان مدرسه ما براى تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد، از آنجا کاغذى براى من نوشت به این مضمون :

چند روز پیش شاگردان مدرسه ما را امتحان مى کردند، من هم براى امتحان رفتم . مدتى نشستم تا نوبت به من رسید. بسیار طول کشید تا اینکه وقت دیر شد، دیدم اگر بنشینم نماز فوت مى شود. از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم ، آنهایى که در آنجا بودند پرسیدند کجا مى روى ، چیزى نمانده که نوبت تو برسد. گفتم من یک تکلیف دینى دارم ، وقتش مى گذرد. گفتند امتحان هم وقتش مى گذرد، اگر این جلسه برگزار شود، دیگر جلسه اى تشکیل نخواهند داد و براى خاطر تو هرگز هیئت ممتحنه جلسه خصوصى تشکیل نمى دهند. گفتم هر چه بادا باد ! من از تکلیف دینى خود صرف نظر نمى کنم . بالاخره رفتم . از قضا هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که من به اندازه اداء یک وظیفه دینى غیبت نموده ام ، انصاف داده و اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه خود جدى است ، روانیست او را معطّل بگذاریم ، براى قدر دانى از اینکه عمل به وظیفه نموده باید جلسه اى خصوصى برایش تشکیل دهیم . این بود که جلسه دیگرى تشکیل دادند، من حاضر شدم و امتحان دادم .

آقاى سیّد محسن امین پس از نقل داستان فرمود: من در مدرسه چنین شاگردانى تربیت کرده ام که اگر به دریا بیفتند دامنشان تر نمى شود.(24)

 

17- توصیه على علیه السّلام به کمیل

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام به کمیل بن زیاد نخعى درباره خصوصیّات و کیفیّت اقامه نماز مى فرماید:

((اى کمیل ، شاءن و قدر و منزلت در عبادت و اطاعت خدا به این نیست که نماز بگزارى و روزه بدارى و صدقه بدهى ، بلکه شاءن و منزلت در این است که نماز را با قلب پاک بگزارى و سلیم النّفس باشى و عملى خداپسندانه را با خشوعى انجام دهى که سراپاى وجودت را فرا گیرد.(25) بنگر در آن چیزى که در آن و بر آن به نماز ایستاده اى که اگر غصبى و حرام باشد، نماز قبول نیست و فایده اى ندارد.))(26)

آرى ، نمازگزار نمى تواند اموال مردم را خائنانه تصرف کند و مالک آن شود. حتى اگر در نماز از کمترین چیزى استفاده کند که صاحب آن راضى نباشد، نمازش باطل است و باید اعاده شود. بنابراین ، نماز آدمى را از تجاوز به مال و ناموس مردم و حقوق آنها بر حذر مى دارد و آدمى را به یک زندگى صحیح و مرضىّ خداوند بزرگ موفق و پایدار مى گرداند.

 

18- اثر نیک نماز

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

نماز جماعت با پیامبر صلّى اللّه علیه و آله برپا شده و یکى از مسلمانان مدینه نیز در آن شرکت کرده بود که در عین نماز خواندن گناه نیز مى کرد. این مطلب را به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خبر دادند. آن حضرت فرمود: ((انّ صلوته تنهاه یوما)) یعنى قطعا نماز باعث مى شود که او روزى سرانجام از کارهاى ناشایست خود دست بردارد.(27)

 

19- سفارش امام زمان (ع ) درباره نماز صبح و مغرب

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

مرحوم کلینى و شیخ طوسى و طبرسى از ((زهرى )) نقل کرده اند که گفت : مدّتهاى مدید در طلب حضرت مهدى علیه السّلام بودم و در این راه اموال فراوانى (در راه خدا) خرج کردم اما به هدف نرسیدم تا اینکه به خدمت محمّد بن عثمان (28) رسیدم و مدتى در خدمت او بودم تا روزى از او به التماس خواستم که مرا به خدمت امام زمان علیه السّلام ببرد. محمّد بن عثمان پاسخ منفى داد، ولى در مقابل تضرع بسیار من ، سرانجام لطف کرد و فرمود: ((فردا اول وقت بیا.))

فرداى آن روز، اول وقت به خدمت محمّد بن عثمان رفتم ، دیدم جوانى خوش سیما و خوشبو همراه اوست و به من اشاره کرد که این است آن کس ‍ که در طلبش هستى . به خدمت امام زمان علیه السّلام رفتم و آنچه سؤ ال داشتم ، مطرح کردم . ایشان جواب مرا فرمود تا به خانه اى رسیدیم و داخل خانه شد و دیگر حضرتش را ندیدم . در این ملاقات ، ایشان دوبار به من فرمود:

((از رحمت خدا بدور است کسى که نماز صبح را چندان به تاءخیر بیندازد تا ستاره ها دیده نشوند و نماز مغرب را بقدرى به تاءخیر بیندازد تا ستاره ها نمایان شوند.))(29)

 

20- لباس زیبا در نماز

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

گویند هنگامى که امام حسن مجتبى علیه السّلام براى نماز آماده مى شد، بهترین لباسهاى خود را مى پوشید. از آن حضرت پرسیدند: ((چرا بهترین لباسهاى خود را مى پوشید؟)) امام علیه السّلام در پاسخ فرمود:

انّ اللّه جمیل و یحب الجمال ، فاتحمل لربّى و هو یقول : خذو زینتکم عند کل مسجد.(30)

همانا خداوند زیباست و زیبایى را دوست مى دارد، پس من نیز لباس زیبا براى راز و نیاز با پروردگارم مى پوشم و هم او فرمود: ((به هنگام رفتن در مسجد خود را به زینت دربرگیرید)).(31)

بر همین اصل ، طبق روایات مستحب است که انسان ، براى نماز نیکوترین جامه خود را بپوشد، خود رامعطّر کند و با رعایت نظافت و در کمال طهارت به نماز و راز و نیاز با خداى بزرگ بپردازد.

 

21- اهمیت نماز عصر

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

در زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله زنى در غیاب شوهرش زنا کرد، ولى پس از این عمل زشت ، سخت پشیمان و ناراحت شد و در حالى که بسیار پریشان بود، در یکى از کوچه هاى مدینه مى گذشت و فریاد مى زد: ((دلونى على رسول اللّه )) (مرا به سوى رسول خدا راهنمایى کنید).

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را دید و پرسید: ((چرا این گونه پریشان هستى و فریاد مى زنى ؟)) زن عرض کرد: ((در غیاب همسرم زنا کردم ؛ پس از مدتى صاحب فرزندى شدم ؛ بعد از تولد، او را در داخل خمره پر از سرکه گذاشتم و سپس سرکه را فروختم (مرتکب سه گناه شده ام : 1)زناکرده ام ، 2) کودک را کشته ام ، 3) سرکه آنچنانى را فروخته ام ).

((فهل لى من توبه ؟)) (آیاتوبه ام پذیرفته است ؟!)).رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: ((زناکرده اى ، پس باید سنگسار شوى ؛ مرتکب قتل شده اى که کیفرش دوزخ است ؛ سرکه آنچنانى را فروخته اى و در نتیجه گناه بزرگى کرده اى . اما گمانم آن است که نماز عصر را ترک کرده بودى و به خاطر ترک نماز عصر و سهل انگارى در نماز، آن گونه منحرف شده بودى که چنین گناه بزرگى را مرتکب شدى .))(32)

 

22- سبک شمردن نماز

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

مسعده بن صدقه گوید: شنیدم شخصى از امام صادق علیه السّلام پرسید: ((چرا شما زناکار را کافر نمى نامید ولى ترک کننده نماز را کافر مى نامید؟))

حضرت در پاسخ فرمود: ((زناکار و نظیر او، این کار را به جهت غالب شدن غریزه جنسى و شهوات انجام مى دهند، ولى تارک نماز آن را ترک نمى کند مگر به خاطر استخفاف و سبک شمردن نماز.))(33)

آرى زناکار به خاطر لذّت و کامیابى به سوى زن اجنبى مى رود، ولى کسى که نماز را ترک مى کند، در این کار لذّتى را نمى جوید بلکه مسبب ترک آن ، سبک شمردن فعل است و وقتى که استحقاف و سبک شمردن محقق شد، کفر به سراغ او خواهد آمد.

 

23- راز لقب ((کلیم اللّه )) براى موسى علیه السّلام

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند به حضرت موسى ابن عمران علیه السّلام وحى کرد: ((اى موسى ، آیا مى دانى که چرا تو را براى همکلامى خود برگزیدم و تو ملقب به کلیم اللّه شدى ؟))

موسى علیه السّلام عرض کرد: ((نه ، راز این مطلب را نمى دانم .))

خداوند به او وحى کرد: ((اى موسى ، من بندگانم را مورد بررسى کامل قرار دادم ، در میان آنان هیچ کس را به اندازه تو در برابر خود متواضع و فروتن نیافتم . ((یا موسى انّک اذا صلّیت وضعت خدک على التّراب )) (اى موسى ، هر گاه نماز مى گزارى ، گونه ات را روى خاک مى نهى و چهره ات را بر زمین مى گذارى ) (34)

به این ترتیب ، درمى یابیم که عالى ترین مرحله عبادت ، کوچک شدن بیشتر در برابر خداست .

 

24- داستان کسى که به خدمت امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه رسیده بود

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

استاد بزرگوارمان آیة اللّه حائرى (دامة برکاته ) مى فرمایند:

((از جمله قضایاى عجیبى که در زمان خود دیدم ، این بود که گفتند در قم ، مردى است به نام آقاى اشکافى و او خدمت حضرت حجت سلام اللّه علیه مى رسد.

من یک روز عصر، ظاهرا با جناب آقاى حاج شیخ عبدالوهّاب روحى که رفیق پنجاه ساله من است و جناب آقاى حاج مهدى اخوى (سلمهمااللّه تعالى عن الآفات و البلیات ) خدمت این مرد که منزل او در خیابان ایستگاه راه آهن بود، رفتیم . مردى پیر و نورانى بود و آثار حقیقت و درستى در جبهه او واضح و روشن بود و دستگاه رادیوى او هم در همان اطاق پذیرایى بود، و این دلیل بود بر اینکه این مرد هیچ اهل تظاهر و دکاندارى نیست . من داستان تشرّف را از او پرسیدم ، گفت : ((من خویى هستم . نظامى بودم و در مدرسه نظام کشور ترکیه نیز تحصیل کرده ام . مدّتها در قشون بودم . یک زمانى در تهران پاى منبر بودم ، ناطق دستورى را براى کسى که بخواهد به خدمت حضرت (عج ) برسد، ذکر کرد و من آن دستور را عمل کردم و خدمت حضرت رسیدم و حوایج خود را عرض ‍ کردم .))

پس از آنکه مرد نورانى دستور را بدون مضایقه و تردید براى ما نقل کرد، من از او دو سؤ ال کردم : یکى آنکه آیا بطور معاینه خدمت آقا رسیدى ؟ معلوم شد به طور مکاشفه مى رسیده است . سؤ ال دوم این بود که شما چه خصوصیّت اخلاقى داشتید؟ گفت : من در هیچ اوضاع و شرایط نماز خود را ترک نکردم و دیگر اینکه به احدى ظلم و ستم نکرده ام .))(35)

 

25- نماز صالحان

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

حاتم اصمّ از عابدان وارسته و مخلص بود. یکى از مسلمین بنام عصام بن یوسف نزد او آمد و از روى اعتراض به او گفت : ((تو چگونه نماز مى خوانى ؟))

حاتم گفت : ((هنگامى که وقت نماز فرا مى رسد، برمى خیزم وضوى ظاهرى و وضوى باطنى مى گیرم .))

عصام گفت : ((وضوى باطنى چگونه است ؟))

حاتم گفت : ((در وضوى ظاهر، اعضاى وضو را با آب مى شویم ، اما در وضوى باطن آن اعضاء را با هفت خصلت مى شویم : 1) توبه ، 2) پشیمانى از گناهان سابق ، 3) ترک دلبستگى به دنیا، 4) ترک تعریف و ستایش مخلوقات ، 5) ترک ریاست مادى ، 6) ترک کینه ، 7) ترک حسادت .

سپس به مسجد مى روم و آماده نماز مى شوم ، در حالى که کعبه را پیش رو مى بینم و خود را در برابر خداى بزرگ یکپارچه محتاج مى نگرم . گویى در محضر خدا هستم ، بهشت را در طرف راست و دوزخ را در طرف چپ و عزرائیل را پشت سر خود مشاهده مى کنم و گویى پاهایم روى پل صراط قرار گرفته است و این نماز، آخرین نماز من است ؛ سپس نیّت مى کنم و تکبیر پاک مى گویم و حمد و سوره را با تفکّر و تاءمّل مى خوانم ؛ آنگاه رکوع را با تواضع و خشوع انجام مى دهم ، و سپس سجده را با تضرع و زارى بجا مى آورم و تشهّد را با امید مى خوانم و سلام نماز را با اخلاص ‍ مى گویم . مدّت سى سال است که نماز من این گونه است .))

عصام به حاتم گفت : ((این گونه نماز خواندن را شخصى غیر از تو نمى تواند انجام دهد.))

سپس گریه سختى کرد و از خدا خواست که چنین حالت عبادت را به او عنایت کند.(36)

 

26- نماز سه مسلمان در تمام دنیا

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

صفیف کندى نقل مى کند که در دوران جاهلیّت (در آغاز بعثت ) براى خریدن لباس و عطر از براى خانواده ام به مکّه مسافرت کردم و با عبّاس ‍ بن عبدالمطلّب (عموى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ) که فروشنده کالاها و لوازم زندگى بود، ملاقات نمودم . در نزد او بودم و به خانه کعبه نگاه مى کردم ، در حالى که خورشید به وسط آسمان رسیده و ظهر بود و هوا بسیار گرم بود. ناگهان دیدم جوانى آمد و به آسمان نگاه کرد و سپس ‍ روبروى کعبه ایستاد (و مشغول نماز شد). چند لحظه بعد دیدم نوجوانى آمد و در طرف راست او ایستاد و سپس چند لحظه اى نگذشت که بانویى را دیدم آمد و پشت سر آن دو نفر به نماز ایستاد. دیدم آن جوان به رکوع و سپس به سجده رفت و آن نوجوان و زن نیز رکوع و سجده بجا آوردند. به عبّاس گفتم : ((موضوع بزرگ و عجیبى مى بینم .))

گفت : ((آرى ، امر عظیمى است . آیا مى دانى این جوان و آن نوجوان و آن زن چه کسانى هستند؟))

گفتم : ((خیر.))

گفت : ((آن جوان محمّد بن عبداللّه (صلّى اللّه علیه و آله )، این نوجوان على (علیه السّلام )، و آن زن خدیجه (سلام اللّه علیها) است . پسر برادرم محمّد (صلّى اللّه علیه و آله ) مى گوید که خداوند خالق به این روش ‍ فرمان داده است . سوگند به خدا، در همه زمین جز این سه تن در این دین (اسلام ) نیافته ام .))(37)

 

27- نماز اول وقت در لندن

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

حدود پانزده سال پیش ، مقاله اى از استاد محمّد على حومانى خواندم که خلاصه آن ، این بود:

هنگام ظهر بود که در یکى از خیابانهاى شهر لندن به پیرمردى برخوردم که جلوى در خانه خود ایستاده بود و براى نماز ظهر اذان مى گفت . من آنجا ایستادم تا اذانش به پایان رسید، سپس گفتم : ((السّلام علیکم .))

پاسخ داد: ((و علیکم السّلام و رحمة اللّه و برکاته )) تا به آیه شریفه ((و اذا حیّتم بتحیّة ...))(38) عمل کرده باشد. سپس به من تعارف کرد و از من خواهش نمود که داخل خانه اش شوم . من داخل شدم ، دیدم او و همسرش به نماز ظهر مشغول شدند. پس از نماز ظهر، بر سر سفره نشستند و با اصرار زیاد مرا هم به خوردن غذا واداشتند. ملاحظه کردم که با گفتن ((بسم اللّه الرّحمن الرّحیم )) مشغول خوردن شدند و پس از صرف غذا گفتند ((الحمدللّه ربّ العالمین )).

و یکى از اساتید دانشگاه لندن بود که بر اثر تحقیق و تتبّع و کنجکاوى هاى فراوان ، به آیین اسلام گرویده بود و امثال او در دنیاى غرب زیاد به چشم مى خورند.(39)

 

28- توصیه مدرس به دخترش

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

شهید آیة اللّه سیّد حسن مدرّس ، نابغه جهاد و افشاگرى بر ضّد ظلم و ستم و قهرمان شجاعت و شهامت ، در ماه رمضان 1356 هجرى قمرى در تبعیدگاه خود، کاشمر توسّط مزدوران رضاخان مسموم شد و به شهادت رسید، در حالى که حدود هفتاد سال داشت . قبر شریفش در کاشمر (از شهرهاى استان خراسان ) مزار مسلمین است . گفتنى ها و حکایات در رابطه با این مرد بزرگ بسیار است ، از جمله اینکه در پشت صفحه اوّل قرآنى که از او به یادگار مانده و در نزد نوه اش نگهدارى مى شود، به خطّ خود خطاب به دخترش چنین نوشته است .

((اى فاطمه بیگم ، تو را به سه مطلب توصیه مى کنم : 1) خواندن نماز و قرآن ، 2) دعا در حق پدر و مادرت ، 3) قناعت کردن در زندگى .))(40)

 

29- نماز سحرگاهان

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

سعید بن محمّد بن جنید معروف به ((ابن جنید)) از دانشمندان و عرفاى نامى قرن سوم به شمار مى آید. او استادى زبردست و عالمى ناطق بود، ولى در سلک صوفیان روزگار مى گذرانید. او در سال 297 هجرى قمرى از دنیا رفت .

یکى از علماى بزرگ آن عصر بنام جعفر خالدى مى گوید: او را در عالم خواب دیدم ، به او گفتم : ((خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟))

پاسخ داد: ((همه این اشارات و عبارات و رسوم و علوم (صوفیانه ) که داشتم به حالم سودى نبخشید، جز چند رکعت نمازى که در سحرگاهان مى خواندم .))(41)

 

30- امام خمینى و نماز

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

یکى از پزشکان قم چنین نقل مى کند:

((هنگامى که امام خمینى - قدّس سرّه - دچار ناراحتى قلبى شدند، خود را به بالین ایشان رسانده فشار خونشان را گرفتم . فشار ایشان عدد ((5)) را نشان مى داد که از نظر طبى بسیار خطرناک بود. کارهاى اولیه را انجام دادم . پس از دو ساعت که قدرى وضع بهتر شده بود ولى قاعدتا حضرت امام نبایستى حرکت مى کردند، شاهد بودم که ایشان آماده حرکت شدند. عرض کردم : ((آقاجان ، چرا برخاستید؟))

فرمودند: ((نماز!))

عرض کردم : ((آقا، شما در فقه مجتهد و من در طب . حرکت شما به فتواى طبى من حرام است . خوابیده نماز بخوانید.))

ایشان با احترام ، نماز را خوابیده بجا آوردند.(42)

 

31- داستانى از مرحوم ملاعبّاس تربتى

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

یکى از فرزندان مرحوم آخوند ملا محمّد کاظم خراسانى بنام حاج میرزا محمّد معروف به ((آقازاده )) مقیم مشهد بود و عالمى بسیار متعیّن و متنفّذ بود. مرحوم آقازاده که در رتق و فتق امور وارد بود، نوکران متعدّدى داشت و هر کدام براى انجام کارى تعیین شده بودند. یکى از نوکرانش ‍ مردى بود به نام حاج على اکبر که از همه مشتى تر بود و غالبا سلاح کمرى در زیر لباس داشت و محاظ آقا بود. این حاج على اکبر، براى من که حسینعلى راشد فرزند مرحوم ملا عبّاس تربتى هستم ، چنین نقل کرد:

در ایام زمستان براى سرکشى به املاک آقا به نیشابور رفته بودم . در مراجعه به مشهد، در راه بین شریف آباد و مشهد(43)، برفگیر شدیم و در قهوه خانه حوض حاج مهدى ماندیم . غیر از ما جمعى دیگر نیز به قهوه خانه پناه آورده بودند. شب فرا رسیده بود که اتومبیلى از طرف مشهد رسید و چهار نفر از جوانان پولدار و خوشگذران مشهدى که چهار خانم را با خود داشتند و نمى دانم به کجا مى خواستند بروند(؟!)، به سبب برف و تاریکى شب ناچار به همین قهوه خانه پناه آوردند. آمدن آنها در آن شب تاریک برفى در کوهستان ، بزم عشرتى مجانى براى مسافران بوجود آورد. جوانان بطریهاى مشروب و خوراکیها را چیدند و زنها بعضى به خوانندگى و بعضى به رقص پرداختند.

در گرماگرم این بساط، در قهوه خانه باز شد و مرحوم حاج آخوند(44) با سه چهار نفر که از تربت قصد رفتن به مشهد را داشتند و مرکبشان الاغ بود و از سنگینى برف و تاریکى شب امکان حرکت برایشان نبود و ناگزیر شده بودند که به قهوه خانه پناه بیاورند، وارد شدند. از صاحب قهوه خانه اجازه خواستند به آنها جایى بدهد و او گفت که سکوى آن طرف خالى است .

من (حاج على اکبر) با مشاهده این وضع هراسان شدم و گفتم نکند که از جانب حاج آخوند نسبت به اینها تعرض بشود و یا از جانب آنها به آن مرد اهانتى بشود. به همین خاطر خود را آماده کردم که اگر خواستند به حاج آخوند اهانت کنند در مقام دفاع برآیم ؛ هر چه باداباد. لکن حاج آخوند، به حالتى که نه کسى را مى بیند و نه چیزى را مى شنود به سوى آن سکو رفت و چون نماز مغرب و عشاء را نخوانده بودند از قهوه چى جهت قبله را پرسیدند. حاج آخوند به نماز ایستاد و همراهانش به وى اقتدا کردند. یکى اذان گفت و حاج آخوند اقامه گفت و وارد نماز شدند. من هم غنیمت دانستم ، وضو گرفتم و اقتدا کردم . چند نفر دیگر از مسافران نیز از بزم عشرت رو برگرداندند و به صف جماعت پیوستند. قهوه چى نیز گفت غنیمت است ، یک شب اقلا نمازى پشت سر حاج آخوند بخوانیم .

خلاصه ، وقتى از نماز فارغ شدیم ، از جوانها و خانمها خبرى و اثرى نبود. بساط خود را جمع کرده و رفته بودند و نفهمیدم در آن شب برفى به کجا رفتند.(45)

 

 32- تسلیم شدن در برابر نماز

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

بچّه ها داشتند منطقه را پاکسازى مى کردند. صبح عملیّات (قدس پنج ) بود. نماز نخوانده بودم . رفتم و وضو گرفتم . ایستادم به نماز، کنار پاسگاه الیچ . هنوز رکعت اوّل را تمام نکرده بودم که دو نفر عراقى از توى آب بیرون آمدند. نتوانستم باقى نماز را بخوانم . حفظ جان واجب بود. با اسلحه به طرفشان رفتم . لباسهایشان خیس بود. مى لرزیدند. اسلحه نداشتند. رفتم برایشان لباس آوردم . به عربى پرسیدم : ((شما زیر آب چکار مى کردید؟))

گفتند: ((دیشب وقت عملیّات ، قایقهاى ما را عقب بردند تا نتوانیم فرار کنیم . از ترس رفتیم توى نیزارها. وقتى دیدیم دارى نگاهمان مى کنى ، از ترس خود را تسلیم کردیم .))

امّا من اصلا به نیزار نگاه نکردم ، فقط نماز مى خواندم .(46)

 

33- بانوى بداخلاق

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

عصر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بود. بانوى مسلمانى همواره روزه مى گرفت و به نماز اهمیت بسیار مى داد؛ حتى شب را با عبادت و مناجات بسر مى برد ولى بداخلاق بود و با زبان خود همسایگانش را مى آزرد. شخصى به محضر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آمد و عرض ‍ کرد: ((فلان بانو همواره روزه مى گیرد و شب زنده دارى مى کند، ولى بداخلاق است و با نیش زبانش همسایگان را مى آزارد.))

رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

لاخیر فیها هى من اهل النّار.

در چنین زنى خیرى نیست و او اهل دوزخ است .(47)

از این داستان استفاده مى شود که نمازخوان باید اخلاق هم داشته باشد.

 

34- دین بى خیر

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

سال نهم هجرت ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در مدینه بود. مردم گروه گروه به مدینه مى آمدند و در محضر آن حضرت مسلمان مى شدند. از جمله گروهى از طایفه ((ثقیف ))، ساکن طائف آمدند. پس از گفتگو، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به آنها فرمود: ((یکى از دستورهاى اسلام نماز است و باید نماز بخوانید.))

آنها گفتند: ((ما خم نمى شویم ، زیرا این کار براى ما یک نوع ننگ و عار است .))

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

((لا خیر فى دین لیس فیه رکوع و لا سجود)).

دینى را که در آن رکوع و سجود نباشد، خیرى ندارد.

به گفته بعضى از مفسّران آیه 48 سوره مرسلات در ردّ پیشنهاد آنها با این تعبیر نازل شد:

((و اذا قیل لهم ارکعوا لایرکعون )).

و چون به آنها گویند رکوع کنید، رکوع نکنند.(48)

 

35- عذاب قبر

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

امام صادق علیه السّلام فرمود: شخص نیکوکارى از دنیا رفت و او را به خاک سپردند. در عالم قبر (ماءموران الهى ) او را نشاندند. یکى از ماءموران به او گفت : ((ما مى خواهیم صد تازیانه از عذاب الهى را به تو بزنیم .))

مرد نیکوکار گفت : ((طاقت ندارم .))

ماءمور گفت : ((نودونه تازیانه مى زنیم .))

او جواب داد: ((طاقت ندارم .))

ماءموران الهى (به خاطر اینکه آن شخص مرد نیکوکارى بود) عدد به عدد کم کردند و او مکرّر در جواب مى گفت ((طاقت ندارم ))، تا اینکه ماءموران گفتند: ((یک تازیانه به تو مى زنیم و دیگر هیچ راهى وجود ندارد. حتما باید این یک تازیانه را بخورى .))

پرسید: ((بخاطر چه گناهى تازیانه را مى زنید؟))

ماءموران در پاسخ گفتند:

((انّک صلّیت یوما بغیر وضوء و مررت على ضعیف فلم تنصره .))

تو یک روز بدون وضو نماز خواندى و از کنار مظلوم ضعیفى گذشتى ولى او را یارى نکردى .

همان یک تازیانه را زدند، قبر او پر از آتش ‍ شد.(49)

 

36- تاءکید پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به شرکت در نماز جماعت

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

امام صادق علیه السّلام فرمود: پیامبر صلّى اللّه علیه و آله طبق معمول براى اداء نماز صبح با جماعت وارد مسجد شد. پس از نماز، به پشت سر نگاه کرد و دید عدّه اى از مسلمین براى نماز نیامده اند. نام آنها را به زبان آورد و فرمود: ((آیا این افراد در نماز شرکت کرده اند؟))

حاضران عرض کردند: ((نه .))

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: ((آگاه باشید بر افراد منافق . نمازى سخت تر از نماز عشاء و نماز صبح نیست . اگر آنها پاداش بسیار نماز صبح و عشاء را به جماعت در مى یافتند، گرچه چهار دست و پا (مانند راه رفتن کودکان شیرخوار) باشد، خود را به جماعت مى رساندند.))(50)

 

37- سفارش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در نماز

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

حضرت صادق علیه السّلام فرمود: مردى خدمت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شرف یاب شد، عرض کرد: ((مرا به عمل نیکى سفارش ‍ فرما.))

حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: ((نماز را عمدا ترک نکن ، زیرا کسى که از روى عمد ترک نماز کند، ملت اسلام از چنین شخصى بیزار است .))(51)

 

38- عبادت این سرباز را ببینید

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله با سربازان مسلمان براى سرکوبى جمعیتى از اهل کتاب که هنوز قبول جزیه نکرده بودند، حرکت کرد. در این پیکار زنى تازه عروس اسیر شد. حضرت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هنگام مراجعت ، شبى در بین راه خوابید و نگهبانى آن شب را به عمّار یاسر و عباد بن بشر واگذار فرمود. این دو سرباز ارجمند، یک شب نگهبانى را بین خود تقسیم کردند: نیمه اول نگهبانى نصیب عبادبن بشر گردید و در نصف آخر شب قرار شد عمّار یاسر پاسبانى کند. عمار به خواب رفت و عبادبن بشر وقت را غنیمت شمرد و به نماز مشغول شد.

از طرفى ، مرد یهودى که زنش اسیر مسلمانان شده بود در تعقیب زن خود از پى لشکر اسلام آمد و در فکر شد به هر وسیله اى که هست آسیبى به پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله برساند و زن خود را فرارى دهد. او خیال مى کرد که نگهبانان لشکر همه به خواب رفته اند، چون هیچ کس را در حال نگهبانى نمى دید. عبادبن بشر را نیز که در نماز ایستاده بود، تشخیص ‍ نمى داد که انسان است یا درخت یا حیوان . براى اینکه از طرف او نیز مطمئن شود، تیرى به جانبش پرتاب کرد. تیر بر پیکر عباد نشست ، ولى این سرباز خداپرست اهمیّتى نداد و نماز را ادامه داد. تیر دیگرى آمد و براى مرتبه دوم پیکر عباد را مجروح ساخت ، ولى او باز نمازش را قطع نکرد. تیر سوم که به بدن عباد وارد آمد، نماز خود را کوتاهتر کرد و آن را به پایان برد و عمّار یاسر را بیدار ساخت . همین که عمار بیدار شد، دید سه تیر بر بدن عباد وارد شده است . او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا در تیر اول بیدارم نکردى ؟ گفت : ((آنوقت من در نماز، سوره کهف را شروع کرده بودم و میل نداشتم آن سوره را ناتمام بگذارم . اگر نمى ترسیدم از اینکه دشمن بر سرم بتازد و صدمه اى به پیغمبر برساند و در این نگهبانى که به من واگذار شده کوتاهى کرده باشم ، هرگز نمازم را کوتاه نمى کردم اگر چه جانم را از دست مى دادم .))(52)

 

39- از این جوانان ارجمند بیاموزیم

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

آقا سیّد محسن جبل عاملى از علماى بزرگ شیعه و نواده برادر مرحوم آقا سیّد جواد، صاحب مفتاح الکرامه است . ایشان در دمشق ، مدرسه اى تاءسیس کرده که دانش آموزان شیعه در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل مى کنند.

حاج سیّد احمد مصطفوى که یکى از تجّار قم است ، گفت : من از خود سیّد محسن امین شنیدم که مى گفت یکى از تربیت یافتگان مدرسه ما براى تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد. از آنجا نامه اى براى من نوشت به این مضمون که :

((چند روز پیش شاگردان مدرسه ما را امتحان مى کردند، من هم براى امتحان رفتم . مدتى نشستم تا نوبت به من برسد. خیلى طول کشید. دیدم اگر بنشینم ، نمازم فوت مى شود. از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم ، آنهایى که در آنجا بودند پرسیدند: ((کجا مى روى ؟ چیزى نمانده است که نوبت تو بشود.)) گفتم : ((من یک تکلیف دینى دارم که دارد وقتش ‍ مى گذرد.)) گفتند: ((امتحان هم وقتش مى گذرد. اگر این جلسه برگزار شود دیگر جلسه اى تشکیل نخواهند داد و به خاطر تو هیئت ممتحنه هرگز جلسه خصوصى تشکیل نمى دهد.))گفتم : ((هرچه باداباد! من از تکلیف دینى خود صرف نظر نمى کنم )) بالاخره رفتم . از قضا هیئت ممتحنه متوجّه شده بودند که من به اندازه اداء یک وظیفه دینى غیبت کرده ام . انصاف داده و اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه خود جدى است ، روانیست که او را معطّل بگذاریم . براى قدردانى از اینکه عمل به وظیفه کرده است باید جلسه اى خصوصى برایش تشکیل دهیم . این بود که جلسه دیگرى تشکیل دادند. من حاضر شدم و امتحان دادم ))

آقا سیّد محسن امین پس از نقل داستان ، فرمود: من در مدرسه چنین شاگردانى تربیت کرده ام که اگر به دریا بیفتند، دامنشان تر نمى شود.(53)

 

40- چگونه نماز بخوانیم

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

حماد بن عیسى گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم ، به من فرمود: ((آیا مى توانى نماز را خوب بخوانى ؟)) عرض کردم : ((چگونه نمى توانم و حال آنکه کتاب ((حریز)) را که درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم .))

حضرت فرمود: ((براى تو ضرر ندارد، برخیز و نمازى بخوان تا من ببینم که چگونه مى خوانى .))

حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم . تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جاى آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: ((نماز را خوب نخواندى . واقعا چقدر زشت است براى مردى که شصت هفتاد سال از عمرش مى گذرد و حال آنکه نمى تواند یک نماز کامل با مراعات حدود کامله آن بخواند.))

من خجالت کشیدم و خود را کوچک دیدم . عرض کردم : ((فدایت شوم ، شما نماز را به من تعلیم دهید.))

پس ، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهاى خود را آزاد گذاردند و انگشتهاى دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهاى پاى خود را رو به قبله کردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: ((اللّه البر)) و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامى و خوبى ) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یک نفس کشیدن صبر کردند. بعد دست خود را بلند کرده تا مقابل صورت بردند و در حالى که ایستاده بودند گفتند: ((اللّه اکبر)) و پس از آن به رکوع رفتند و کف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانکه پا راست شد و پشت آن حضرت طورى مساوى شد که قطره آبى بر آن مى گذاشتند، به هیچ طرفى نمى ریخت . گردن خود را کشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامى گفتند: ((سبحان ربّى العظیم و بحمده )) بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: ((سمع اللّه لمن حمده )) و در همان حال که ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند کردند و گفتند: ((اللّه اکبر)) و بعد به سجده رفتند. دو کف دست را پیش ‍ زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: ((سبحان ربّى الاعلى و بحمده )). اعضاى بدن خود را از یکدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود که به زمین گذارده بودند، سجده کردند که پیشانى و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینى باشد. بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روى زمین واجب است که پیشانى و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینى بر زمین سنت (مستحب ) است و آنها همان مواضع است که خدا در قرآن فرموده است :

و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا

و مسجدها از آن خداست و با وجود خداى یکتا کسى را به خدایى مخوانید.

پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتى نشستند گفتند: ((اللّه اکبر)) و به ران چپ نشسته ، پشت پاى راست را بر کف پاى چپ گذاردند و گفتند ((استغفر اللّه ربّى و اتوب الیه )) و دوباره در حالى که نشسته بودند. گفتند: ((اللّه اکبر)) و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام کردند. و در رکوع و سجود هیچ یک از اعضاى بدن را بر یکدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یکدیگر باز بود و به این کیفیّت دو رکعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ((اى حماد، این چنین نماز بخوان ))(54)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۰۳
عبد الله

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی