راههای دعوت به نماز از زبان حجت الاسلام و المسلمین قرائتی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
از خدا میخواهیم که این بحثها عمیق و مفید و مبارک و مؤثر و ذخیرهی قیامت ما باشد. بحث ما در این جلسه دنبال یک بحثی است که داشتیم و ناقص شد، راههای دعوت به نماز.
سؤالی است که پدر و مادرها میپرسند. بچههای مذهبی میگویند: میخواهیم شاگردها را به نماز دعوت کنیم. گاهی همسر میگوید: چگونه همسرم را به نماز تشویق کنم؟ پدر و مادرها سؤال میکنند، مربیها، این سؤال برای خیلیها هست. راههای دعوت به نماز را ما اینجا زیاد شمردیم، حالا هرچقدر توانستیم میگوییم. چند مورد را گفتیم. شش مورد را گفتیم در جلسات قبل.
یکی توجه به نعمتهای خدا، این همه نعمت دو دقیقه نمیخواهی با او صحبت کنی. یک کسی یک بستنی به شما میدهد نیم ساعت با او حرف میزنی. همهی نعمتهای خدا به اندازهی یک بستنی نمیارزد. توجه به اینکه باید از خدا تشکر کنیم. زیباییها و اسرار نماز را بخشی را گفتیم.
1- حضور افراد فرهیخته و سرشناس در مساجد
یکی از چیزهایی که اثر دارد این است که افراد سرشناس به مسجد بروند. من یکی از مسؤولین مملکتی را دیدم که یک پالتوی سیاه پوشیده خادم افتخاری امام رضا(ع) است در مشهد. به او گفتم: اینجا امام رضا نیاز به شما ندارد اما اگر شما همین پالتو را بپوشی و بروی خادم مسجد محلهی خودتان بشوی وقتی بفهمند یک شخصیت مشهور مملکتی خادم مسجد شده، این مسجد رونق پیدا میکند. خیلی مهم است.
اگر شاگرد اولها در مسجد بروند، باقی شاگردها هم میروند. اگر مدیریان و دبیران بروند، این حضور افراد سرشناس خیلی مهم است. یک فوتبالیست معروف اگر نمازش را در مسجد بخواند، تمام علاقهمندان فوتبال یاد میگیرند. آنها هم میروند و مسجدی میشوند. این یک مسأله است که افراد فرهیخته و افراد سرشناس شرکت کنند.
خدا در قرآن میگوید: زنهای پیغمبر اگر شماخلاف کنید، عذابتان دو برابر است. چون میگویند: زن پیغمبر خلاف کرده است. یعنی آدم اگر سر شناس شد... امام صادق(ع) به یک نفر گفت: هر گناهی از هرکس بد است، ولی از تو بدتر است. گفت: چرا؟ فرمود: برای اینکه تو منسوب به ما هستی. آن کسی که سید است با غیر سید فرق میکند. میگویند: تو از ذریهی پیغمبر هستی. آن کسی که روحانی است فرق میکند با غیر روحانی، تو روحانی هستی. تو تحصیل کرده هستی. بچه مسلمان باید در جریان باشد، اگر خواست کسی را به نماز دعوت کند از طریق افراد... ممکن است حرف من اثر نکند ولی یک خلبان نماز خوان میتواند در سربازها اثر بگذارد.
2- نقش خانواده در تربیت دینی فرزندان
مسألهی دیگر توجه پدر و مادرها است. قرآن یک آیه دارد میگوید: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ» (نور/37) مردانی هستند که تجارت را و داد و ستد اینها را از نماز سرگرم نمیکند. یعنی اگر وسط تجارت هم هست، صدای «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ» را شنید، مغازه را میبندد و مسجد میرود. این رجال کجا هستند؟ قبل از این «رِجالٌ» میگوید: «فىِ بُیُوت» (نور/36) آنها در خانههایی هستند که «أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَع» (نور/36) چون اگر خانواده، خانوادهی خوبی باشد، بچه هم... ببین بچه ماهی چون در دریا هست، شنا یاد میگیرد. غذای مذهبی، این پدر و مادرهایی که انواع وسایل غفلت را در خانهها میآورند. انواع ماهوارهها و نمیدانم وسایل عیش و نوش، اینها نمیفهمند، متوجه نیستند، که نسلشان را دارند از خدا جدا میکنند. فکر میکنند دارند به بچهشان خدمت میکنند. خدمت نیست که برای بچههایمان همهی وسایل غفلت را آماده کنیم. پدر و مادرها مسأله دارند.
ما سؤالی که کردیم، بیشتر بچهها گفتند: ما نماز را در خانه یاد گرفتیم و از مادر، در جلسهی قبل گفتم. نقش مادر خیلی نقش مهمی است. در قرآن میفرماید: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ» (الرحمن/19) بعد میگوید: «لَّا یَبْغِیَانِ» (الرحمن/20) دو تا دریا آب شور و شیرین کنار هم اینها به هم تجاوز نمیکنند، بعد میگوید: «یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» (الرحمن/22)، «بَغی» با غین یعنی ظلم. «لَّا یَبْغِیَانِ» چون ظلم نمیکنند، تجاوز نمیکنند یعنی آب شیرین در شور نمیآید، آب شور در شیرین نمیرود، چون این آبها به هم تجاوز نمیکنند، «یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ».
در خانه هم همینطور است، اگر زن و شوهر اهل تجاوز نبودند، مادر و پدر خوب بودند «یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ» بچههایشان لؤلؤ و مرجان میشوند. اگر در خانه زن به شوهر حرف بد زد، شوهر به زن حرف بد زد، در خانهای که درگیری هست بچه تربیت نمیشود. خانهی نمازی، بچهاش نمازی میشود. نقش پدر و مادر، پدر و مادرها شما که امکاناتی برای بچههایتان جور میکنید این امکانات را در سایهی نماز انجام دهید. اگر نمازت را بیغلط خواندی گوشواره میخرم. اگر رفتیم نماز جمعه آنجا مثلاً حالا دو چرخهای، موتوری میخواهی، لباسی میخواهی، کفشی میخواهی در راه نماز جمعه میخرم. این پدر و مادر نقش دارند نمیشود بیتفاوت بود.
3- حساسیّت و جدیّت لازم در امور دینی
گاهی پدر و مادرها میگویند: آقا من به او گفتم گوش نداد. دیگر حوصلهام نمیرسد. خدا گفته: به بچهات که سفارش نماز میکنی باید حوصله کنی. «وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» (طه/132)، «وَ أْمُرْ» امر کن، «أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ» یعنی بچهات را وادار کن نماز بخواند، بعد میگوید: «وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» آیهی قرآن است که خواندم. یعنی مقاومت کن. نگو: ده بار گفتم گوش نداد. گور پدرش میخواهد بخواند، میخواهد نخواند. شما اگر دیدی بچه دارد غذای فاسد میخورد، نگویی آقا نخور، جدی بگویی. ما گاهی وقتها همینطور تذکر میدهیم ولی جدی نمیگوییم. حساس نیستیم.
یک وقت یک کسی گفت: من در ماشین بودم، به راننده گفتم: نگهدار. نگه نداشت، نمازم قضا شد. گناه گردن او! گفتم: چطوری گفتی؟ گفت: رفتم گفتم: آقای راننده نگهدار نماز بخوانیم، او هم گفت: بنشین به تو خبر میدهم. ما هم نشستیم و به ما خبر نداد. نماز قضا شد، گفتم: اگر ساکت میافتاد چطور میگفتی؟ نگه دار.... نگه دار... چه شد؟ ساکم افتاد. {با بیان حرکت} برای نماز اینطور گفتی؟ گفت: نه اینطور نگفتم. گفتم: پس دلت به حال ساکت بیش از نماز میسوزد. جدی نگفتی. ما گاهی وقتها سر یک چیزی جدی هستیم.
یکی از علما داشت در کوچه حرکت میکرد، دید یک خانمی به یک خانمی رسید گفت: تمام واجبات دخترم را حل کردم. این آیت الله که میرفت گفت: اوه! این خانم چه کسی است؟ من یک عمری آیت الله هستم هنوز جرأت نمیکنم بگویم تمام واجبات دخترم را حل کردم. یک خرده ایستاد ببیند اینها به هم چه میگویند. گفت: یخچالش را خریدم، فرشش را خریدم، اوه... فهمیدیم اینها واجبات بوده! نزد ما اینها واجبات است! یعنی اگر یک خانمی شش تا بشقاب دارد گلهایش یک شکل است، یکی از بشقابها بشکند، خیابان و بازار را زیر و زبر میکند که این بشقاب ششم گلش به بشقاب پنجم بخورد. اگر نخورد میگوید: آبرویم رفت. این سفالها گلش به هم نخورد. ولی دیدید کسی بگوید که حتی حاجی خانمهایی که مکه میروند، آنجا سوغاتی میخرند، میگوید: این دوربین را چند خریدی؟ مثلاً میگوید: دویست ریال، میگوید: آخ! میگوییم: چه شد؟ میگوید: من خریدم سیصد ریال! (خنده حضار) ولی یک حاجی خانم در عمرمان مکرر ما رفتیم مکه، یک حاج خانم دیگر میگوید: آقا چند رکعت نماز در مسجد الحرام خواندی؟ من ده رکعت، آخ! من هشت رکعت خواندم! از اینجا میرود آنجا بر سرش میزند برای اینکه دوربین بخرد. ما خودمان مشکل داریم. آن سوزی که باید باشد نیست. پدر و مادر وقتی نمرهی بچهاش را میگیرد باید ببیند، فیزیک، ورزش، چه و چه... نمرهی دینیاش چقدر است؟
بیایید امشب با هم راست حرف بزنیم. مردم ایران من 32 سال است در تلویزیون هستم، بعد از 32 سال یک تقاضایی میکنم. به من راست بگویید. تو را به فاطمهی زهرا یک مرتبه زنگ زدید به مدرسه الو! من مادر فلانی هستم یا پدر فلانی هستم. از اینکه در مدرسه نماز جماعت برقرار میکنید، من متشکرم! یک تشکر کردید از آموزش و پرورش؟ یک پدری که وضعش خوب است، آنجا برود، ببیند اگر سالن نمازخانه فرشش خوب نیست، تابستان کولر ندارد، زمستان آب گرم ندارد، به مدیر بگوید: آقا من برای نماز بچهها حاضر هستم یک پولی را هم خرج کنم. دیپلم تارکالصلاة ذخیرهی قیامت نیست. بچهی شما هست ذخیرهی قیامت نیست. پدر و مادرها باید حساس باشند. با تلفنشان، با تشویقشان، منتها نمازی هم که اقامه میشود باید نمازی باشد که جاذبهدار باشد. آخر یک خرده هم گیر در مسجدها هست. ببخشید گفتم یک خرده، خیلی خرده. خیلی خرده گیر در مسجدها است. مسجد باید جاذبه داشته باشد.
4- جذّاب سازی مساجد برای حضور نوجوانان
یک آیت اللهی بود در اصفهان، آیت الله سید اسماعیل هاشمی، جزء خبرگان و چند سال است مرحوم شده است. پیرمردی بود حدود نود سال. من رفتم مسجدش نماز بخوانم دیدم که پر از جوان و دارند شیرینی میدهند. گفتم: خبری است؟ گفتند: آقا بیمارستان مریض بوده به خانه آمده. من گفتم: این پیرمرد نود ساله چطوری در مسجد پیشنمازی کرده که بچههای شانزده ساله به عشق سلامتیاش شیرینی میدهند؟ ما داریم.
در همین تهران پیرمردی را سراغ دارم که پیش نماز است، بیست، سی سال است پیش نماز است. در مسجد دید یک بچه گریه میکند. گفت: آقاجان چه شده؟ گفت: کفشهایم نو بوده دزدیدند. گفت: چرا گریه میکنی؟ در ماشینش نشاند و در خیابان رفت، یک جفت کفش بهتر خرید پای او کرد. این بچه تا آخر عمرش نمازی میشود.
بگذارید حالا که یک سؤال از پدر و مادرها کردم، یک سؤال هم از طلبهها بکنم. از امام جماعتها کنم. کدام امام جماعت به رئیس آموزش و پرورش زنگ زده، که آقای رئیس آموزش و پرورش شما شاگرد اولهای منطقهی ما را به ما بدهید. بیاید بگوید: اینها شاگرد اولها! این پیش نماز از داخل خانهاش الو! سلام علیکم، من محسن قرائتی هستم پیش نماز فلان مسجد، امروز از رئیس آموزش و پرورش پرسیدم، یا از رئیس دبیرستان پرسیدم شما شاگرد اول شدید از کدام رشته؟ من تلفنی میخواستم تشکر کنم. یک تلفن تشکر از شاگرد اول کردید؟ آخر ما جاذبهمان کمرنگ است.
یک چیزی برایتان بگویم. یک جعبه گز برای امام آوردند. ناقل این حرف آقای رحمانی است. یک وقتی آقای رحمانی نمایندهی امام و مقام معظم رهبری بودند در نیروهای انتظامی. من از ایشان شنیدم. میگفت: یک جعبه گز آوردند گز خیلی خوبی بود. جعبه را باز کردند امام یک خرده را خورد فرمود: گز خوبی است. این را بروید به فلانی بدهید. حالا من معذور هستم اسم فلانی را در تلویزیون بگویم. یکی از آدمهایی بود که اول با انقلاب بود، کم کم هم جدا شد و جزء لیبرالها و روزنامه و خطش جدا شد. گفتند: آقا ایشان دیگر جزء جناح شما نیست. ضد انقلاب هم نمیگوییم هست. ولی انقلابی نیست و در خط شما نیست. گفت: حالا گز خوردن که انقلاب نمیخواهد. گز خوب است بروید به او بدهید. اینها هی به هم نگاه کردند، امام گز را برای چه کسی میفرستد؟ ایشان خیلی سال است جدا شده است؟ گفتند: حالا شاید نظر امام برگردد. گفتند: آقا شما روی نظرت هستی؟ گفت: بله، بروید بدهید. گفتند: آقا جعبهای که درش باز شده، زشت است. یک جعبه در بست بدهید. گفت: همین را بروید بدهید و بگویید: فلانی مقداری از این گز خورد دید خوب است، خواست باقیاش را شما بخوری. اینها دیدند امام اصرار دارد رفتند در خانهی آن آقا را زدند و پشت در آمد گفت بفرمایید! گفتند: والله جعبهی گزی است، امام یک خردهاش را خورده، خیلی خوب بوده گفته: به فلانی بدهید. گفت: امام؟ من را گفت؟ اصلاً پشت در خانه خشکش زد این بنده خدا. آیهی قرآن همین را میگوید. میگوید: یک کسی بدی میکند تو به خوبی جوابش را بده.
طلبهای را سراغ دارم یک زمانی در یک روستایی رفت، مردم روستا گفتند: آقا ما آخوند نمیخواهیم. این طلبه گفت: شما مرا دوست ندارید، من شما را دوست دارم. من در مسجد میخوابم هیچ نیازی به شما ندارم. نمازم را هم در مسجد میخوانم، کسی آمد یک حدیث هم یادش میدهم. کسی هم نیامد به سلامت. بالاخره مقاومت کرد روز آخر همه شرمنده شدند. این تک زدن اخلاقی...
5- نقش اخلاق نیکو در جذب مردم
امام سجاد میگوید: خدایا یک حالتی به من بده، که هرکس پشت سر من بد میگوید، من خوبیاش را بگویم. بگذارید عربیاش را بخوانم. به من توفیق بده، «مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْر» (صحیفه سجادیه/ ص92) یعنی کسی غیبت مرا میکند من خوبیاش را بگویم. «ادْفَعْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن» (مؤمنون/96) او بدی کرد، من خوبی انجام بدهم. «وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَة السَّیِّئَةَ» (رعد/22) سیئه و بدی را با خوبی دفع کنم. نگو: مرا فحش داد، گفتم: خودتی، جد و آبادت، نسل و ناموسته! (خنده حضار) سیلی زد، یک سیلی به من زد، یکی از شرق زدم، یکی از غرب زدم، یکی از شمال زدم، یکی از جنوب! (خنده حضار) میگفت: چرا چنین کردی؟ گفت: کلوخ انداز را پاداش سنگ است! خوب این یک منطق است. که کلوخ انداز را پاداش سنگ است. اما قرآن نمیگوید کلوخ انداز را پاداش سنگ است.
حتی نسبت به خانواده، خدا نسبت به مردم میگوید: «وَ لْیَعْفُوا» عفو کنند، نسبت به مردم میگوید: عفو کن. «وَ لْیَصْفَحُوا» (نور/22) صفحه را برگردان. یعنی شتر دیدی، ندیدی. اما نسبت به خانواده هم میگوید: «اعفُ» عفو کنید، و صفح کنید، «اغفر» هم اضافه دارد. خوب گوش بدهید. در جامعه که اختلاف شد، میگوید: ببخش، عفو کن. «یَصْفَحُوا» یعنی صفحه را برگردان، شتری دیدی، ندیدی! نسبت به مردم عفو و صفح، اما اگر زن و شوهر با هم مشکلی داشتند، هم گفته عفو، هم گفته صفح، هم گفته مغفرت، بخشش. بعضی از آدمهایی هم که بد هستند...
اصلاً گاهی وقتها باید مهمانی داد. لابد هستند افرادی که مدیر مدرسه هستند، پای تلویزیون. بالاخره ما حدود صد هزار تا مدرسه داریم جمعیشان امشب پای تلویزیون هستند. من این را در سمینار رؤسای آموزش و پرورش هم گفتم. برای چند هزار فرماندهی نیروی مسلح، فرماندهان نیروی انتظامی، فرماندهان سپاه، فرماندهان ارتش، برای این فرماندهان هم ما برای چند هزار تا از اینها در سال 90 کلاس داشتیم. به همه آنها تقریباً تا آنجایی که یادم است به خیلیهایشان گفتم که این فرماندهی نظامی یک روز با یک سرباز یک غذا بخورد. بگوید: آقا تو اینجا بیا با هم ناهار بخوریم. این غذایی که در پادگان میدهند تو امروز با من غذا بخور. اسمت چیه؟ پدر، مادر، از پادگان راضی هستی؟ مشکلی نداری؟ تو جای من بودی چه میکردی؟ چند دقیقه با این سرباز خصوصی حرف بزنید. آنوقت این سرباز به قدری علاقهمند به پادگان و نظام میشود، اگر این سرباز، سربازیاش تمام شد و بیرون رفت و داماد شد، برای دامادیاش کارت دعوت میفرستد. میگوید: این فرمانده با ما یک ناهار خورد.
مدیر هر مدرسهای با دو تا بچه خصوصی حرف بزند. یک سؤال بکند از مدیرها. آیا تا حالا حساب کردید، پارسال بچهها چند درصد نماز میرفتند، امسال چند درصد میروند؟ اگر بیشتر شده، ببینید راهش چیست؟ چطور شده بیشتر شده، این را به دیگران تلفن کنید بگویید. اگر نه مثلاً سال قبل این تعداد نماز میآمدند، امسال این مقدار کم شده است. جلسه بگیریم، کم شده دلیلش چیست؟ آقا را عوض کنیم؟ آقا را عوض کنیم. فرشها را عوض کنیم. هرکاری باید کرد بکنیم، ولی نمیشود از نماز بچهها گذشت.
دیپلم تارک الصلاة به درد کشور نمیخورد. بالای 97 درصد از جوانهایی که جبهه رفتند خون دادند، بچههای مسجد بودند. اگر کسی اهل مسجد نباشد به کشور ایران حمله شد، فرار میکند. مثل اینکه الآن خیلیها فرار کردند. بچهی مسجد است که میرود جان میدهد. اگر کشورتان را میخواهید، اکثر افرادی که فاسد میشوند و معتاد میشوند کسانی هستند که مسجد نمیروند. بچههایمان را باید با مسجد گره بزنیم.
البته باید یک انقلابی در مسجد بشود. مسجد مشکلات زیاد دارد. بیشترین صاحب را دارد و ضعیفترین نهاد در کشور ما است. پایگاه بسیج هست، میراث فرهنگی هست، اوقاف هست، سازمان تبلیغات هست، دفتر تبلیغات هست، نمیدانم امام جمعه هست، هیأت امنا هستند، خادمین هستند، نمیدانم ارشاد هست، کانونهای فرهنگی هست. مسجد 15، 16 تا صاحب دارد و بیصاحب هم هست. میگویند: آشپز که دو تا شد خراب میشود، اینجا آشپز 16 تا شدند. باید یک تحولی در وضع مسجد پیدا شود. آدم نمیداند چه کند. مسجد ما باید جاذبه داشته باشد. ساختمان مسجد باید دلنواز باشد.
یک پسر برای من نوشته بود تا آخر عمرم مسجد نمیروم. به خاطر اینکه لباس شیک پوشیدم مسجد رفتم، یک خادم بد اخلاق گفت: این لباسهای قرطی را پوشیدی مسجد آمدی؟ مگر اینجا عروسی عمهات است؟ این چه لحنی است؟ این خادم را باید حذف کرد. خادم بداخلاق را باید حذف کرد. خدا به پیغمبر میگوید: بداخلاق بودی مردم فرار میکردند، «لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک» (آلعمران/159) اگر تو بداخلاق بودی مردم فرار میکردند. اینکه مثل پروانه دور تو میگردند، اخلاق است. حرفهایم را جمع کنم.
6- گفتگوی خصوصی با افراد تارک الصلوة
بحث من چیست؟ چگونه نسل را به نماز دعوت کنیم؟ گفتگوی خصوصی، یعنی مدیر مدرسه، دخترانه، پسرانه، راهنمایی، دبستانی یا دبیرستانی، مدیر مدرسه خصوصی با بچهها بگوید: آقاجان چرا نماز نمیآیی؟ ممکن است بگوید: پدر و مادرم نمیخوانند. خوب انجمن اولیاء و مربیان بگوییم پدر و مادرها را دعوت کنند با آنها صحبت کنند. ممکن است بگوید نماز چه فایدهای دارد؟ با او صحبت کنیم. ممکن است بگوید: بلد نیستم. یک نوار بدهیم و بگوییم: آقا خودم یادت میدهم. نگذاریم زمانی که ما مدیر هستیم نماز کمرنگ شود. روی نماز سرمایهگذاری کنیم، پدر و مادر نقش دارد، معلم نقش دارد، پیش نماز نقش دارد. صدای خوب نقش دارد. اذان خوش صدا گفتن، کسی صدایش بد است اذان نگوید. مؤذن، «أَقرَأَکُم» در روایات داریم کسی که قرائتش بهتر است او پیش نماز شود. شرکت افراد، توجه والدین، «فىِ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ» میگوید: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ». کلمهی «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ».
اصلاً کسی میتواند نماز را بپا دارد، که خودش ایستاده باشد. ببین کسی که خوابیده نمیتواند چیزی را بلند کند، اگر کسی ایستاده میتواند چیزی را بلند کند. شما که میگویی: «اقیموا الصلاة»، «اقیموا» یعنی بپا دارید. کسی میتواند نماز را بپا دارد که خودش بپا خواسته باشد. کسی میتواند زنجیر را از پای مردم باز کند که خودش زنجیر به پایش نباشد.
اصلاً دین ما دین قیام است. روز آخرت را میگویند: روز قیامت. یعنی قیام درونش است. امام آخر ما اسمش قائم است. دین ما دین قیّمه است. اینها همه در قرآن هست «قیَّمه»، «کُتُبٌ قَیِّمَةٌ» (بینه/3). حج ما، «قِیاماً لِلنَّاس» (مائده/97) کلمهی «قِیاماً» برای حج است. نماز ما میگوید: «اقیموا الصلاة» اقامه. قرآن فرستادم «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/25)، «لِیَقوم». قیامت، قائم، قیمه، قیام، اقوموا، لیقوم، خیلی هست حالا بیش از این حرفها هست، منتها الآن همهاش چون یادداشت دستم نیست، حفظ نیستم. بپا خواستیم. باید نماز را بپا داشت.
7- دعوت از خیّرین برای ساخت مسجد در نقاط محروم
دیگر چه؟ در دست بودن امکانات. خیلیجاها مردم میخواهند نماز بخوانند مسجد نیست. باز یک حرفی به تجّار میزنم. اینکه میگویم دیگر جدی میگویم، تجاری که خیر مدرسه ساز هستید. دستتان درد نکند، خدا جزای خیر بدهد. حالا این جوان ما فیزیک و شیمیاش خوب شد. مسجد نمیخواهد؟ این خیرین مدرسهساز بیایند اگر وظیفهشان را تمام کردند، بیایند خیرین... بگویید.... مسجد ساز بشوند. خیرین مسجد ساز!
ما چند نفر شدیم، از افرادی هم دعوت کردیم، گفتیم: پول نداریم. فردا سراغ ما نیایید. یک ریال پول نزد من نیست. ولی من این را میگویم، میگویم: هر شهری خیرین مدرسهسازش، خیرین مسجد ساز شوند. الآن بنده همین الآن که نشستم سراغ دارم جاهایی که چندین هزار نفر هستند، همه هم نماز خوان هستند و مسجد ندارند. یعنی مسجدشان مثلاً خیلی دور است. من نمیدانم چه کسی امشب پای تلویزیون حرفهای من را گوش میدهد. هر پدر و مادری که مثل من است، ریشهایش سفید شده، دخترش هم شوهر داده، پسرش هم داماد شده، بیا از باقیات الصالحات یک مسجد بساز. منتها مسجد ساده!
یک خانمی در قم یک مسجد ساخت. به نام مسجد فاطمیه! فقط آجر است. سقف و دیوار همه آجر است. درونش هم سفیدکاری نکرده، دیوارهای داخلش هم آجر است. یک مسجد آجری، به قدری این مسجد با برکت است، چقدر علما، آیت الله العظمی بهجت آنجا نماز میخواند. خدا برکتش بدهد. از خیر کاشی بگذر. از خیر تزئینات بگذر. مسجد آجری!
خدا رحمت کند آیت الله العظمی گلپایگانی را، در مسجد بازار قم نماز میخواند، مسجدش فقط آجر بود. یک سنگ کاشی نوشته بود قبله! از خیر محراب بگذریم. در نهجالبلاغه داریم، حضرت آمد نماز بخواند پرده گل داشت، فرمود: فاطمه جان! این پرده گل دارد و حواس مرا پرت میکند. گل روی پارچه را پیغمبر اجازه نداد. به چه دلیل ما برداریم میلیونها تومان با کاشیکاری و سنگ مرمر گل درست کنیم؟ مگر میشود به اسم میراث فرهنگی، هنر معماری، هنر معماری و میراث فرهنگی را جای دیگر ببر. مسجد ساده باشد که همه جا یک مسجد باشد. وقتی ما دهها هزار آدم داریم، اوه...! دهها هزار مسجد کم داریم، آنوقت ما برداریم... یک بانی دلش می خواهد که... بعضی مسجدها دو تا منار کنار هم ساختند، دو تا فاصلهاش یک مسجد تهران فاصلهی منارهایش هفت متر است. یعنی بین هفت متر دو تا منار آوردند. آخر من نمیدانم این معمارش، مهندساش، بانیاش، چه فکری کرده این کار را کرده. آخر بین دو... حالا یکوقت مثل امام رضا است، امام رضا یک منارش این طرف است، یک منارش آن طرف است. ولو آدم از دور که میبیند فکر میکند این طرف و آن طرف گنبد است، ولی وقتی وارد صحن میشوی، ببینید یک وقت فاصله دارد طوری نیست. آخر بین هفت متر دو تا منار!
خیرین مدرسه ساز امشب حرفهای مهمی میزنم. مدیران مدارس، بیایید حرف مرا گوش بدهید. حتماً باید من باشم، رئیس جمهور و وزیر باشد و بخشنامه شود. از ترس و لرز و خرجی زن و بچه! هیچ ترس و لرزی ندارد. محسن قرائتی هستم. از ترس پشه هم در پشه بند میروم. هیچ قدرتی ندارم. برای رضای خدا گوش بدهید. خیرین مدرسه ساز هرکجا وظیفهتان تمام شده، تشکیلاتتان را مثل قمصریها کنید. قمصریها دیگ درست می کنند، گلاب. فصل گل که تمام شد عرق بیدمشک میگیرند. عرق بیدمشک که تمام شد عرق نعنا میگیرند. دیگشان را به هم نمیزنند. شما تشکیلاتی درست کردید، خیرین مدرسهساز، بیایید خیرین مسکن ساز درست کنید برای جوانهایی که میخواهند داماد شوند. خیرین مسجد ساز، مسجد ساده! با دویست، سیصد هزار تومان، با متری سیصد، چهار صد تومان، الآن خانههای مهر متری سیصد هزار تومان است. یک مسجد صد متری صد تا سی تومان چقدر میشود؟ با دویست تومان، صد و پنجاه تومان، چهار صد تومان، کمتر، بیشتر یک مسجد آجری، خیرین بیایند زیر نظر کسی که دوستش دارند و عالم است. عالمِ متقی هر منطقهای! این حرکت را یک نهضتی است. یک نهضتی است. روز قیامت جلوی شاه عباس خجالت نکشیم. ما زمان قدیم میگفتیم: خدایا آبروی ما را نزد پیغمبر و اهل بیت نریز. همه میگفتند: الهی آمین! انقلاب که شد گفتیم: خدایا، آبروی ما را نزد شهدا نریز. حالا یک دعای جدید، خدایا آبروی ما را جلوی شاه عباس نریز. شاه عباس روز قیامت در سر ما بزند چه کنیم؟ بگوید: من شاه طاغوتی چهارصد سال قبل از شما در بیابانها کاروانسرای شاه عباس ساختم. شما اینقدر بی عرضه بودید، که نفت داشتید، اتوبان و بلوار داشتید، دهها شهرک داشتید، در این شهرک همه چیزی بود مسجد نبود. مسؤولین ما جلوی شاه عباس چه خواهند کرد؟
من معتقد هستم بعضی از مسؤولینی که زمین ورزش میسازند، برای روستایی زمین ورزش میسازند. آخر در روستا که روستایی صبح تا شام کشاورزی میکند، حوض که فواره نمیخواهد، همهاش آب است. ما فواره می بریم در استخر! ما بسیاری از پولهای فرهنگیمان، به مسؤولین گفتم، یک جایی بودم مسؤولین بودند، گفتم. گفتم: فرق بین شما و شاه عباس این است که شما پول را پوستر میکنید، پوستر را پاره میکنند، بنر را پاره میکنند. اما شاه عباس کاروانسرا ساخته چهار صد سال است روی پا است. پولمان را اینکه پول فرهنگی است، دست یک آدم نا اهل بدهیم، یا دست یک آدمی بدهیم که عقلش نمیرسد چه کند. اگر نگوییم خرج سیاسی کاری میکنند. باید مواظب باشیم، قیامت چه خبر است؟ اوه اوه اوه...
دیشب یک چیزی خواندم خیلی ناراحت شدم. تمام کارها ثبت میشود. «وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ» (زخرف/80) قرآن میگوید: ریز کارهایتان را مینویسم. قایم باشکی نکنید، خانهی تیمی هم درست نکنید. چه کسی به پول میدهد؟ چه کسی به کسی تلفن میکند؟ چه کسی به کسی نامه میدهد؟ همهاش «وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ» این عربیهایی که میخوانم قرآن است. یعنی فرشتگان ما ریز کارهایتان را مینویسند. این پرونده که نوشته میشود روز قیامت باز میشود، آیهی باز شدن این است. «وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تکویر/10) «صحف» صحیفه، «نُشرت» نامهها باز میشود. وقتی باز میشود به متهم میگویند: کتابت را بخوان. «اقْرَأْ کِتابَک» (اسراء/14) خودت بخوان. نامه را خواندی؟ میگوید: پروندهها تکمیل هم میشود. «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم» (یس/12) هم مینویسیم و هم پرونده را تکمیل میکنیم. گواهان حاضر میشود. دست شهادت میدهد، من امضاء کردم. پا شهادت میدهد من رفتم. زبان شهادت میدهد، من گفتم. زمین شهادت میدهد «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» (زلزله/4). ائمه شهادت میدهند. خود خدا، «و شاهد لما خفی عنهم» خود خدا شهادت میدهد. خدا شاهد است، فرشتهها شاهد هستند، اعضای بدن شاهد است. متهم چشمهایش اینطور میشود. «فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» (ق/22) چشمت آهن میشود. اوه... نگاه به لوح که میکند میگوید: این چه لوحی است! «لا یُغادِرُ صَغیرَةً وَ لا کَبیرَة» (کهف/49) ریز و درشت کارهای مرا نوشته است. ما فکر کردیم کسی نمیفهمد برای انتخابات کجا پول دادیم. همه لو رفت، همه فهمیدند این کجا پول قایم باشک بازی شد.ما فکر کردیم کسی نمیفهمد. «فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» چشمت آهن میشود. بعد میگویند: خودت بگو. «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً» (اسراء/14) هرچه خودت قاضی خودت باش. خودت بگو: چه کردی؟
8- جهت دادن بودجههای فرهنگی به رونق مساجد
سی و دو سال از انقلاب رفت، باید ده هزار نفر مسجد نداشته باشند. تو پول فرهنگی را کجا خرج کردی؟ پول فرهنگی خرج کجا شد؟ نامهی عملت را بگیر. نامهی عمل را دست چپش میدهند، «أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ» (حاقه/25). عملش را مجسم میبیند. میگویند: اقرار کن. میگوید: «غَلَبَتْ عَلَیْنا شِقْوَتُنا» (مؤمنون/106) شقاوتم بر من غلبه کرد. بدبخت شدم، گول خوردم. «زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِم» (توبه/37) عملشان غلط است خیال میکند درست است. اینقدر آدم هست که جان میکند و جهنمی است. قرآن یک آیه دارد میگوید: صبح تا شام جان میکند ولی جهنم میرود. «عَامِلَةٌ نَّاصِبَةٌ، تَصْلىَ نَارًا حَامِیَةً» (غاشیه/3 و4) فکر نکنیم هرکاری میکنیم درست است. تو منار میسازی دو تا، هشتاد متر، نود متر با کاشی کاری، در روستای 15 کیلومتری مسجد ندارند. روز عاشورا علمات سر دل میکشی، جوانی که زیر علمات است، پول مسکن ندارد، پول آب و برق ندارد، داماد هم نشده. خوب برو پول علمات را بده این را داماد کن. خیلیها جان میکنند ولی کارشان درست نیست برای اینکه اسلام شناس بالای سرشان نیست. براساس فقه و اسلام تصمیم نمیگیرند. حالا میگویند: چه کنند؟ تقاضای مراجعت، میگویند: ما را به دنیا برگردان، «فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحا» (سجده/12) ما را به دنیا برگردان، عمل صالح میکنیم. «قیلَ ارْجِعُوا وَراءَکُم» (حدید/13) میگوید: نه، بر نمیگردانیم. «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا» (انعام/28) به دنیا برگردند، همان بودند که هستند. از خوبها استمداد میکنند، میگویند: فایده ندارد. از بدها استمداد میکنند فایده ندارد. قیامت در کار است.
مدیران مدارس با افرادی که در نماز نیستند، خصوصی با محبت صحبت کنند. ببینند مشکلشان چیست حل کنند. فرماندهان پادگانها با سربازها دانه دانه صحبت کنند. به راست راست، به چپ چپ، سخنرانیهای پادگانی و نظامی لازم است اما کافی نیست. زنان و مردانی که بچههایشان را شووهر دادند، داماد کردند، پساندازی دارند، یک مسجد ساده در یک منطقه بسازند. خیرین مدرسهساز هرکجا کارشان تمام شده بیایند خیرین مسکن ساز برای جوانها و خیرین مسجد ساز شوند. آقایانی که مسجد میسازند از تجملات کم کنند که مساجد بیشتری، مسجد کوچک زود با یک کولر خنک میشود، با یک بخاری گرم میشود، مسجد کوچک نظافتش، جمع و جورش، اصلاً آدم بیش از دویست تا نمیتواند. ما مسجد درست میکنیم، آخر این همه جمعیت را نمیشود یک آخوند اداره کند. یک طلبه مسجدش بیش از دویست تا باشد به آن نمیرسد. مگر اینکه همینطور چنین کند و رد شود. مسجد اگر کوچک باشد، کلاس را میگویند بیش از سی، چهل نفر معلم مسلط نیست. مسجد حالا بگو دویست نفر، اگر مسجد کوچک باشد، زود ساخته میشود، یک نفره میسازد. حفظش میکند، نیاز به اینکه عقب شهرداری برود، عقب سازمان... عقب جاهای دولتی بدوم، مسجد 50 میلیونی، 100 میلیونی را یک آدم خیر میتواند بسازد. بنابراین، مسألهی مسجد، یکی از راههای دعوت به نماز این است که امکانات در اختیارش باشد. در هر کوچه یک مسجد باشد، یک شیر آب باشد، نظافت باشد.
خدایا، هرچه غفلت کردیم، من خودم مقصر هستم، اقرار میکنم به تقصیر، خیلی دویدم، سالی بین 50 تا 100 تا سفر داشتم، یادم نمیآید شبی الّا نادر من غروب خانه باشم. ساعت ده شب، نه شب، جمعه نداشتیم، پنجشنبه نداشتیم، تابستان نداشتیم، والله مقصر هستم. «فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» چشمت آهن میشود. پول فرهنگ کجا رفت؟ پول فرهنگ کجا رفت؟ شاه عباس کاروانسرا برای کربلای مستحبی ما ساخت، ما برای نماز بچههایمان پول فرهنگی را خرج کارهای دیگر کردیم. همهی مسؤولین و همهی افراد توبه کنند.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
منبع: http://gharaati.ir