نماز و لوازمات آن در شعر حافظ 2
سجده:
حافظا سجده به ابروی چو محرابش بر
که دعایی زسر صدق جز آنجا نکنی.
گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
سجده ی شکر کنم وززپی شکرانه روم.
حافظ اگر سجده ی تو کرد مکن عیب
کافر عشق ای صنم گناه ندارد.
کنون که در چمن آمد گل از عدم بوجود
بنفشه در قدم او نهاد سر بسجود.
ملک در سجده ی آدم زمین بوس تو نیت کرد.
فاتحه:
فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان
لب بگشا که می دهد لعل لبت به مرده جان.
آنکه به پرسش آمدوفاتحه خواندو میرود
گو نفسی که روح را میکنم از پی اش روان.
نماز:
هرآن کسی که دراین حلقه نیست زنده به عشق
براو نمرده بفتوای من نماز کنید.(نماز میت)
ای کبک خوشخرام کجا میروی بایست
غره مشو که گربه ی عابد نماز کرد.(نمازریایی)
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد.
آندم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
مستان تو خواهم که گزارند نمازم (نمازمیت)
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که بخون جگر طهارت کرد.(شرط قبولی نماز)
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشته ی غمزه ی خود را به نماز آمدهای. (نمازمیت)
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم.
درکعبه ی کوی تو هرآنکسکه درآید
از قبله ی ابروی تو درعین نماز است.(درکعبه نماز بهر سمت که باشد درست است)
میترسم از خرابی ایمان که میبرد
محراب ابروی تو حضور نماز من.(حضور در نماز لازم است)
طهارت ارنه بخون جگر کند عاشق
بقول مفتی عشقش درست نیست نماز. (ازمبطلات نماز)